امام زمان (علیه السلام) در آئینه زیارت جامعه

 دوران امام هادي عليه السلام و امام حسن عسكري عليه السلام از دورانهايي است كه حكومت وقت به شدّت مسائل مهدويت و حتي تولد حضرت مهدي عليه السلام را پي گير بوده...

 

 

دل ما خون شـد اي صنـم ز فـراق اي خوشا يك دست به بينم طاق
تشنـه اي كـو بـه عـمـر آب نديـد بـه تو گرديـدم اين چنين مشتاق
زهـر هـجـران اثـر نـمـوده بـه دل غيــر وصلـت نباشـدش تـريـاق
كــاش آن زلــف عـنبـريـنـت را كــه سحـاب است بـرقـه آفـاق
بـرفـكـنـدي ز چـهـر گـلـگونـت كــه بپـاييتـد مـعشـر الـعشـاق
وقت هجران گذشت و وصـل رسيد نبـريــدم گـمـان مـگر اشـفـاق
بـــا شمــا عـهــد دوسـت بستـم مر مرا محكم است اين ميثاق(1)

مسئله مهدويت از مسائل مهم و حياتي است كه از زمان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به صورت واضح و روشن مطرح شده و بر زنده نگه داشتن آن تأكيد و تشويق فراوان شده است. و امامان معصوم عليهم السلام نيز به فراخور فرصتهايي كه براي آنها پيش آمده اين مسئله را مطرح و بيان نموده اند. دوران امام هادي عليه السلام و امام حسن عسكري عليه السلام از دورانهايي است كه حكومت وقت به شدّت مسائل مهدويت و حتي تولد حضرت مهدي عليه السلام را پي گير بوده و تحت نظر داشت است. اختناق و سخت گيري در اين زمينه نيز به اوج خود رسيده بود؛ با اين حال، حضرت هادي عليه السلام از فرصتها بهره برداري نمود و گاه به صورت صريح و زماني در پوشش دعا مسئله مهدويت را زنده نگهداشت.
از جمله در زيارت جامعه كبيره كه از متقن ترين، صحيح ترين و جامع ترين متون زيارتي شيعه است، علاوه بر بيان اصل امامت، مسئله مهدويت مخصوصاً دوران ظهور حضرت مهدي عليه السلام و رهاورد حكومت او مورد اشاره و توجّه قرا گرفته است. آنچه پيش رو داريد، نگاهي است گذرا به مسئله مهدويت در زيارت جامعه كبيره.

در زير فرازهايي از اين زيارت شريف را كه درباره امام زمان عليه السلام مي باشد از نظر خوانندگان عزيز مي گذرانيم:

الف. بقيّة اللّه

"السَّلَامُ عَلَي الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ... وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ؛(2) سلام بر امامان دعوت كننده [به سوي خداوند]... و باقيمانده خدا!"
مرحوم صدوق نقل كرده است كه: "اولين آيه اي كه حضرت قائم عليه السلام به هنگام قيام مي خواند، اين آيه است: "بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ"؛(3) "بقية اللّه بهتر است براي شما، اگر مؤمن باشيد."
آن گاه مي فرمايد: "أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي اَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُمْ فَلا يُسَلِّمَ عَلَيهِ مُسْلِمٌ اِلاَّ قالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي اَرْضِهِ؛(4) من بقية اللَّه در زمين خدا و خليفه و حجّت او بر شما هستم. پس هر مسلماني كه به او سلام مي كند، مي گويد: درود بر تو اي بقية اللَّه در زمين او!"

ب. خبر از غيبت امام زمان عليه السلام

در سخت ترين دوراني كه اختناق همه جا را فرا گرفته بود و امامان معصوم عليهم السلام تحت نظر بودند و به شدّت حركات و رفتار و گفتار آنها كنترل مي شد، حضرت هادي عليه السلام از دعا و زيارت بيشترين استفاده را برد و مسائل مهم امامت را بيان كرد و مسئله غيبت امام زمان عليه السلام را گوشزد نمود تا شيعيان را براي چنين دوران سخت و غمباري آماده سازد و لذا فرمود: "مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُم(5)؛ ايمان آورنده به نهان و آشكار شما و حاضر و غائب شما و اوّل و آخر شما."


مراد از شاهد، امامي است كه مردم او را مشاهده كنند و او مردم را مشاهده نمايد و مراد از غايب، حضرت قائم عليه السلام است كه در هستي و جامعه حضور دارد، ولي ظهور ندارد؛ يعني او مردم را مي بيند و مي شناسد، امّا مردم يا او را نمي بينند و يا مي بينند، ولي نمي شناسند.

تـا كـي به انتظار تو شب را سحر كنم شب تا سحر به ياد رُخَت ناله سر كنم
اي غائب از نظر نظري كن به حال من تا چند سيـل اشك روان از بصـر كنم
بگذشت عمر و راه وصال تو طي نشد آيا شـود كـه بـر رخ خوبت نظر كنم؟

ج. انتظار ظهور دولت حق

از بهترين و برترين آرزوهايي كه امامان ما به جامعه تلقين كرده و نويد تحقق آن را داده اند، ظهور حكومت عادلانه مهدوي است. تزريق و تلقين اين آرزو، جامعه را با نشاط و فعال و سرزنده نگه مي دارد و روح اميد را در دل انسانها مي دمد.
هر شبي گويم كه فردا يارم آيد از سفر چـون كه فردا مي شود گويم كه فرداي دگر
آنقدر امروز و فردا انتظـارش مي كشم كـاقبـت روز فـراق يـار مـن آيـد بـه سر
گر بيايد روزگـار تيـره ام روشـن شود شام هجران مي شود از وصف روز از سحر
حضرت هادي عليه السلام نيز اين آرزوي بلند را اين گونه تلقين مي كند: "مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِكُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ؛(6) منتظر امر [و خروج شما و چشم به راه دولت شمايم."
جمله فوق هر چند به صورت خبري است، ولي گويا انشاء اين امر است كه انتظار آمدن مهدي عليه السلام و تشكيل حكومت توسط آن حضرت امري است مستحب و با فضيلت؛ چنان كه در روايات ديگر نيز به آن اشاره شده است:
1. امام صادق عليه السلام فرمود: "مِنْ دِينِ الاَْئِمَّةِ الْوَرَعُ وَالْعِفَّةُ... وِانْتِظارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ؛(7)از دين امامان، ورع و عفت... و انتظار فرج با صبر كردن است."
عمّار ساباطي مي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه: آيا عبادت پنهاني با امام غائب و پنهان در دوران دولت باطل بهتر است و يا عبادت با ظهور دولت حق [و در زمان ظهور مهدي عليه السلام ]؟
حضرت فرمود: "شما در ورود به دين خدا و نماز و روزه و حج و ديگر خيراتي كه خداوند توفيق داده و به عبادت خدا در پنهان سبقت داريد و از ديگران پيشي گرفتيد و پيوسته به حق امام و حقوق خويش مي نگريد كه در دست ستمگران است و ايشان كه شما را ناچار به زندگي دنيوي و طلب معاش با شكيبايي بر دين و عبادت و طاعت امام و خوف از دشمنان نموده اند. بنابراين، خداوند اعمال شما را در دنيا مضاعف كرده است. پس گواراي وجود شما باد!" (8)
تنها به آرزوي تشكيل دولت حضرت مهدي عليه السلام اكتفا نمي شود، بلكه گام را فراتر نهاده و آرزو مي كند كه جزء حكمرانان و كارگزاران و ياران اصلي حضرت مهدي عليه السلام قرار گيرد و لذا مي فرمايد: "وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ ... وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فِي عَافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فِي أَيَّامِكُم؛(9)و مرا از كساني قرار بده... كه در دولت شما به فرمانروايي رسد و در عافيت شما گرامي گردد و در روزگار شما تمكّن يابد."
يعني در دولت شما از حكمرانان و فرمانداران بر مردم باشم و در زمان سلامت و عافيت شما به جايگاه بلند برسم؛ به طوري كه ستم ستمكاران و طاغيان به من نرسد و در زمان دولت و چيرگي شما داراي ارزش و اعتبار و منزلت شوم. (10)
و با اين آرزوها، آرزوي ديدار آن حضرت نيز برآورده مي شود كه: "وَ تَقَرُّ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ؛(11) و چشمش فردا به ديدار شما روشن شود."

د. رجعت در زمان حضرت مهدي عليه السلام
يكي از اعتقادات قطعي شيعه، اعتقاد به رجعت است. براساس اين اعتقاد و بر مبناي روايات اهل بيت عليهم السلام در زمان حضرت مهدي عليه السلام عدّه اي از انسانهاي خوب و بد به اين دنيا باز خواهند گشت.
از جمله مسائلي كه در جاي جاي زيارت جامته به آن تصريح شده، بحث رجعت است؛ آن هم با عبارات قطعي و يقيني. در يك جا مي فرمايد: "مُؤْمِنٌ بِاِيابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ؛(12) مؤمن به آمدن شما و تصديق كننده رجعت شما هستم."
دو جمله فوق صرفاً براي تأكيد نيست؛ بلكه براي بيان اعتقاد به اين است كه رجعت اتفاق مي افتد، چه اينكه هر چه را معصومين عليهم السلام - كه از اشتباه و خطا مصون اند - خبر دهند، واقع خواهد شد و بايد به آن ايمان داشت.
و در جاي ديگر مي فرمايد: "وَ يَكُرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ؛(13) [و قرار ده مرا از كساني كه ] باز گردد در رجعت و برگشت شما!" و در زيارت وداع در ذيل زيارت جامعه مي خوانيم: "وَ اَحْيانِي فِي رَجْعَتِكُمْ؛(14) [خدا] زنده گرداند مرا در رجعت و برگشت شما!"

ه . رهاورد ظهور
رهاورد حكومت مهدوي آرزوي تمام انبياء و اولياء و صالحان و بلكه تمامي بشريت است و در روايات به صورت گسترده به آن پرداخته شده است. آنچه در اينجا اشاره مي شود، مواردي است كه در زيارت جامعه به آن پرداخته شده است.

1. زنده شدن دين

گذشت زمان، غيبت امام زمان عليه السلام و وجود تحريف گران و بدعت گذاران در طول تاريخ، باعث تغيير چهره دين و دستورات ديني مي شود، تا آنجا كه دين به ظاهر مرده و كهنه شده به حساب مي آيد و دستورات آن به تعطيلي كشيده مي شود؛ از اينرو با ظهور حضرت دستورات دين آن چنان كه هست، بيان و اجرا مي شود. به اين جهت، آن حضرت احيا كننده دين شمرده شده است. در زيارت جامعه مي خوانيم: "حَتّي يُحيِيَ اللَّهُ تَعالي دِينَهُ بِكُمْ؛(15) تا اينكه خداوند دينش را به وسيله شما زنده گرداند."
به تعبير عرفاني، با ظهور حضرت قائم عليه السلام خداوند مظاهرش را كه محمد و آل او هستند، حيات مي بخشد و قدرت اهل بيت عليهم السلام با پاكي زمين از طاغوتها و شاخه هاي آن، يعني فحشا و منكرات و ستم و ديگر زشتيها بر جهان، حاكم مي شود. (16) و در همه جا دستورات اسلام اجرا مي گردد. علي عليه السلام فرمود: "وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتابِ وَالسُّنَّةِ؛(17)و [مهدي بخشهاي مرده كتاب [خدا] و سنّت [پيامبرصلي الله عليه وآله ] را زنده مي كند." و با زنده شدن دين است كه اهل بيت عليهم السلام به منزلت بزرگي دست مي يابند و به تعبير كه در زيارت جامعه آمده: "يُمَكِّنَكُمْ فِي اَرْضِهِ؛(18) و تمكن و قدرت دهد شما را در زمين خويش."


اين دو فقره اشاره به همان مطلبي دارد كه قرآن دويست سال قبل از بيان امام هادي عليه السلام به آن اشاره نموده است؛ "وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ"؛(19) "خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، وعده مي دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد؛ همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده است. برايشان پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي كند؛ [آنچنان ] كه تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت و كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقان اند."
و در آيه ديگر فرمود: "اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآْياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ"؛(20) "بدانيد خداوند زمين را بعد از مردنش زنده مي گرداند. به تحقيق آيات را براي شما بيان كرديم، شايد تعقل كنيد."

2. روشن شدن زمين

"وَاَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِكُمْ؛(21) و زمين با نور شما روشن مي شود."
اين جمله از زيارت جامعه، اشاره اي لطيف به ظهور حضرت مهدي عليه السلام دارد كه با وجود نور آن حضرت، زمين نوراني خواهد شد و در واقع، اشاره دارد به آيه اي كه مي فرمايد: "وَاَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها"؛(22) "و زمين [در آن روز] به نور پروردگارش روشن مي شود."
و امام صادق عليه السلام فرمود: "ربّ و پروردگار زمين، امام آن است. عرض كردند: هنگامي كه (مهدي) قيام كند، چه خواهد شد؟ فرمود: مردم از نور خورشيد و ماه بي نياز مي شوند و از نور امام استفاده مي كنند." (23)
و در جاي ديگر فرمود: "هنگامي كه قائم ما ظهور كند، زمين به نور پروردگارش روشن شود و مردم از نور خورشيد بي نياز مي شوند و تاريكي از بين مي رود." (24)

3. فراگير شدن عدالت
رهاورد ديگري كه از ظهور حضرت مهدي عليه السلام در زيارت جامعه مورد توجه قرار گرفته است، عدالت فراگير و جهاني است؛ عدالتي كه تمام هستي و تمام جوانب و زواياي زندگي بشر را زير بال مي گيرد و به قول اميرمؤمنان عليه السلام: "فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ؛(25) روش عادلانه [در حكومت حق ]را به شما مي نماياند." و عدالت واقعي را براي همه جهانيان به نمايش مي گذارد و طعم شيرين آن را به همه خواهد چشاند.
در زيارت جامعه مي خوانيم: "وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ؛(26) و شما را براي [اجراي ]عدالتش آشكار كند."
تعبير فوق اشاره به اين دارد كه خداوند با ظهور حضرت مهدي عليه السلام آخرين و كامل ترين صحنه از عدالت خويش را آشكار مي سازد و به مردم نشان خواهد داد.

پی نوشت :

1) شرح زيارت جامعه، علّامه حسين همداني درودآبادي، انتشارات جمكران، مقدم كتاب.
2) بحارالأنوار، ج 99، ص 148؛ مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
3) هود/ 86.
4) كمال الدين، شيخ صدوق، ج 1، ص 330.
5) بحارالأنوار، ج 99، ص 152.
6) همان، ج 97، ص 345، ح 33.
7) همان، ج 52، ص 122، ح 1.
8) الكافي، كليني، ج 2، ص 129.
9) بحارالأنوار، ج 99، ص 131؛ مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
10) شرح زيارت جامعه كبيره، ص 539؛ جلوه هاي لاهوتي، ج 3، ص 176.
11) بحار الانوار، ج 99، ص 154.
12) همان، ص 131.
13) همان، ص 154.
14) همان، ص 133.
15) همان، ص 131.
16) شرح زيارت جامعه، ص 522.
17) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 138.
18) بحار الانوار، ج 99، ص 131.
19) نور/ 55.
20) حديد/ 17.
21) بحار الانوار، ج 99، ص 131.
22) زمر/ 69.
23) تفسير الصافي، فيض كاشاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 4، ص 331.
24) همان. ر.ك: تفسير قمي، ذيل آيه.
25) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 138.
26) بحار الانوار، ج 99، ص 131.

 
 
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
دادخواهی امام حسن(ع) در دادگاه مهدی موعود(عج)

 تاریخ چندان از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاصله نگرفته بود که مردم، دست دشمنی با پسر ایشان فشردند. دشمنی شان، در تهمت و تهدید و بدگویی، خلاصه نشد؛ کار به جایی رسید که سیّد جوانان اهل بهشت، در هنگام نماز، در زیر لباسش، زره بر تن می کرد که مبادا کسی از راه برسد و بی خبر، پیش از آنکه مأموریت دشوارش به پایان برسد، او را بکشد. این بود مزدی که نامردان به ظاهر مسلمان درباره ی امام حسن مجتبی(علیه السلام) به رسول خدا(ص) دادند: تنها گذاشتن فرزندش، در دوران زندگی و پس از شهادتش. چه آن زمان که تابوتش را تیرباران کردند و چه امروز که مزارش را بی زائر گذاشتند.

 


رجعت پاکان برای انتقام از کافران
اینکه روزی بیاید و «أین الحسن»های ندبه خوانها، پاسخی از جنس حضور بیابد، آرزوی هر شیعه است. روزی که خاندان رسول خدا(ص)، برای انتقام از دشمنان و ناجوانمردان بازمی گردند.

«رجعت» هر چند ممکن است برای بسیاری از ما ناشناخته باشد، در روایات ما، مسئله ی مشهور و مورد اطمینانی است. رجعت، که پیش از برپایی قیامت اتّفاق می افتد به ماجرایی در هنگامه ی ظهور اشاره دارد که در طی آن، گروهی از نیک ترین مؤمنان و گروهی از ناپاک ترین کافران به جهان بازگردانده می شوند تا در دادگاهی الهی، مورد قضاوت قرار بگیرند. نیکان، «در دنیا »  به پاداش اعمال مؤمنانه شان برسند و ناپاکان به مجازات ناپاکی شان.
در این موضوع آیات  و روایات بسیاری وجود دارد که در این مقاله ی کوتاه نمی گنجد.

آنچه در ادامه می آید، بخشی از روایت بلند امام صادق(علیه السلام) خطاب به مفضّل است که در آن از ماجرای رجعت اهل بیت(علیهم السلام) سخن می گویند. در این روایت، بیان شده است که هر کدام از امامان در هنگام بازگشت به دنیا، چه اعتراض هایی به مردم روزگار خودشان می کنند.

در ادامه به بخشی از این روایت که درباره ی دادخواهی امام حسن(ع) در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است، اشاره می کنیم.

معاویه از همه به زور بیعت گرفت
امام صادق(ع) فرمودند:
«...اى مفضل! آنگاه حسن(ع) برخاسته و خطاب به پیغمبر مى ‏گوید:
«اى جدّ بزرگوار! من هنگام آمدن پدرم امیر المؤمنین به کوفه با ایشان بودم تا اینکه با ضربت عبد الرحمن بن ملجم ملعون شهید شد. همان طور که شما به او وصیت کرده بودید، پدرم نیز به من وصیت فرمود.

هنگامی که معاویه ی ملعون از شهادت پدرم مطلع شد، زیادِ زنازاده را با دویست و پنجاه هزار سرباز به کوفه فرستاد و به او دستور داد که من و برادرم حسین و سایر برادران و بستگان و شیعیان و دوستان مرا گرفتار سازد و از ما براى معاویه بیعت بگیرد.
هر کدام از ما حاضر نشدند، گردنش را زدند و سر او را براى معاویه فرستادند.

من هر چه حق بود، گفتم
امام صادق(ع) در ادامه ی سخنان امام حسن مجتبی(ع) در هنگام رجعت فرمودند:
«[ایشان می فرمایند]: وقتی من این را دیدم، از خانه بیرون آمدم، به مسجد جامع کوفه رفتم تا نماز بگزارم. بعد از نماز به منبر رفتم و بعد از حمد و ثناى الهى گفتم: «اى مردم! اوضاع دنیا عوض شده و آثار دین از بین رفته، و بردبارى کم شده، امروز دیگر از تحریکات شیطانى و حکم خائنین کسى آسایش ندارد.»

[...] اى مردم! به خدا قسم جدّم رحلت کرد و پدرم شهید شد و وسواس خنّاس در دل هاى مردم، تخم وسوسه پاشید و فتنه‏ جویان براى ایجاد فتنه، عربده‏ها کشیدند و بر خلاف سنّت رفتار کردند.

[...] اى مردم! از خواب غفلت بیدار شوید و از تاریکى گمراهى که شما را احاطه کرده به درآیید. به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید و رداى عظمت پوشانید، قسم یاد می کنم، [می بایست] جمعى از شما که دلهاى صاف، و نیت های خالص دارند،(بدون اینکه آمیخته به نفاق و قصد جدایی باشند)، برخیزید و  با من بیعت کنید، تا من بتوانم با شمشیر قیام کنم و دشمن را در تنگنا بیندازم و با نیزه ‏ها و اسب، لشکر آنها را از میان بردارم.
اى مردم! خدا شما را رحمت کند سخن بگوئید و بمن جواب بدهید!»

یاوری برای نیاری یافتم...
آنگاه امام حسن(ع) بیان می کنند:

«یا رسول اللَّه! مثل اینکه مهر سکوت به دهان آنها زده بودند؛ زیرا جز بیست نفر کسى دیگر به من جواب نداد!
آنها برخاستند و گفتند: اى پسر پیغمبر؛ ما با شمشیرهاى خود تا پاى جان براى نصرت تو ایستاده ‏ایم. فرمانبردار توییم و هر کارى بکنى تصدیق می کنیم، هر امرى دارى بفرما!
من به چپ و راست خود نگاه کردم دیدم جز آن بیست نفر کسى دیگر نمانده است.

در آن هنگام پیش خود گفتم: من هم از جدّم پیروى می کنم. چرا که او، وقتى سى و نه نفر معتقد داشت، در پنهانى خدا را پرستش نمود. وقتی خداوند او را به سنّ چهل سالگى رسانید، با جماعت بیشتر، امر خدا را آشکار کرد. اگر آن عدّه با من بودند، به بهترین وجه در راه خدا جهاد می کردم.
آنگاه سر به آسمان برداشتم و عرضه داشتم:

خداوندا! من مردم را به راه راست دعوت کردم و از عذاب تو ترساندم و امر و نهى کردم؛ ولى آنها پاسخ مثبت به من ندادند و از یارى من سر باز زدند. آنها از اجابت دعوت دعوت کننده به حق غافل بودند و از یارى او خوددارى کردند و در پیروى از او کوتاهی نمودند و به کمک دشمنان او رفتند. پروردگارا! عذاب و بلاى خود را که بر ستمگران همیشه می فرستى، بر اینان نیز فرو فرست.

به مردم ثابت کردم که بی وفا هستند
این را گفتم و از منبر به زیر آمدم و از کوفه کوچ کردم و  رهسپار مدینه‏ شدم!
در کوفه دسته دسته مردم مى ‏آمدند و می گفتند:
معاویه دسته دسته سپاه خود را به شهر انبار و کوفه گسیل داشته و آنها هم دست به غارت و قتل مردم و زنان و اطفال آنها زدند؛ من هم به آنها فهماندم که وفا ندارند. لشکرى فراهم آوردم، و به آنها گفتم که شما به طرف معاویه خواهید رفت و پیمان و بیعت خود را با من می شکنید،
و همان طور هم که گفته بودم، تحقق پذیرفت.»

روز فریاد رسی خواهد آمد...
در انتهای این روایت، امام صادق(ع) اشاره می کنند که حضرت مهدی(عج) با همراهی تمامی یارانشان، از دشمنان اهل بیت(ع) انتقام می گیرند و آنگاه این آیه را قرائت فرمودند:
«روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آنچه بدى مرتکب شده، [در مقابل خود] حاضر مى ‏یابد؛ و آرزو مى‏کند: کاش میان او و آن [کارهاى بد] فاصله‏ اى دور بود...» (آل عمران: 30)

 



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : یک شنبه 30 آذر 1393
ویژگیهای امام حسین (ع) در زیارت اربعین

بهترین راه برای شناخت بیشتر شخصیت امامان علیهم السلام به ویژه امام حسین علیه السلام یاری گرفتن از حضرات معصومین علیهم السلام می باشد و ما برای رسیدن به این مقصود در این مقاله سخنان دُرربار پیشوای صادق شیعیان، امام صادق علیه السلام را در زیارت اربعین برگزیده ایم.

 

بهترین راه برای شناخت بیشتر شخصیت امامان علیهم السلام به ویژه امام حسین علیه السلام یاری گرفتن از حضرات معصومین علیهم السلام می باشد و ما برای رسیدن به این مقصود در این مقاله سخنان دُرربار پیشوای صادق شیعیان، امام صادق علیه السلام را در زیارت اربعین برگزیده ایم.

در زیارت اربعین، مضامین عالیه ای را ملاحظه می کنیم که مملو از شناخت و معرفت ویژگیهای یک امام و رهبر الهی برای تحکیم اعتقادات شیعه است. شیخ طوسی رحمه الله این عبارات فاخر را در زیارت اربعین از صفوان بن مهران جمّال روایت می کند که وی از مولايمان حضرت صادق علیه السلام آموخته و برای ما نقل کرده است . این مجموعۀ ارزشمند به طور کامل یک دوره امام شناسی است و هر انسان موحدی را با ویژگیهای یک رهبر الهی آشنا می کند، به این جهت توجه و عنایت به این زیارت از ویژگیهای هر شیعة تمام عیار محسوب می شود.
امام حسن عسكرى علیه السلام در این مورد فرموده است: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ إِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ؛ پنج چيز از نشانه هاى مؤمن است: گزاردن پنجاه و يك ركعت نماز [واجب و نافله در هر شبانه روز]، زيارت اربعين، انگشتر در دست راست كردن، پيشانى بر خاك نهادن [هنگام نماز]، و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحيم. 1
با مطالعة این نوشتار پاسخ این پرسش روشن می شود که چرا زیارت اربعین از نشانه های ایمان و شیعه بودن است؟ با این هدف به شرح چند فراز از این زیارت گرانقدر می پردازیم:

تأثیر کلمات معنوی در زائر

در ابتدای زیارت اربعین می خوانیم: السَّلاَمُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلاَمُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ؛2 سلام بر ولىّ خدا و حبيب [خاص] او! سلام بر دوست [و محبوب] و برگزيدة خدا.
ولیّ، نجیب، حبیب و خلیل خدا؛ چهار ویژگی امام حسین علیه السلام است که تک تک این واژه ها برای معرفی یک رهبر الهی کافی است. این اوصاف امام آثار تربیتی فراوانی بر روح و جسم زائر دارد که از جمله با اظهار این کلمات ولایت و دوستی خدا را در وجودش تقویت می کند. وقتی زائر با تمام وجود به صاحب چنین اوصافی تعظیم می کند، روح و جسم خود را تحت الشعاع این خصلتهای پر فضیلت قرار می دهد.

مفهوم سلام در زیارت

سلام، يکي از نامهاي خداي عزّوجّل است. هنگامی که زائر این نام خدا را بر زبان جاری می کند، می خواهد بگوید: ای امام! خداوند حافظ مرام و مکتب تو باشد و آن را از گزند دشمنان سلامت بدارد. همچنین سلام به معناي اظهار تسليم شدن در برابر فرمان امام علیه السلام است. گذشته از این دو معنا، سلام به معناي تعهد به آسايش، امنيت و سلامتي از طرف خود است و وقتی زائر به حضرت سلام مي دهد، در واقع اعلام می دارد که هيچ آزار و آسيبي از ناحية من در آن وقت و پس از آن به آن امام علیه السلام نخواهد رسيد؛ زيرا هدف تمامي آن بزرگواران هدايت و اصلاح مردم و اعلاي کلمة توحيد و ترویج طاعت خداوند در میان مردم بوده است. به این جهت آنها از معصيت خدا و تخلف از اوامر و نواهي او، اخلاق ناپسند مردم از قبيل خود بزرگ بيني، حرص، ريا، بخل، حّب قدرت، غيبت، آزار رساندن و... اذيت خواهند شد.
زائر بايد حال خود را به گونه اي قرار دهد که مورد رضايت امام باشد، نه مايۀ اذيت آن حضرت. آنگاه در سلام دادن به امام علیه السلام صادق است. زائر بايد دل را با آب توبه شستشو داده، اشک پشيماني از ديدگان فرو ريزد، و پس از آن به امام عرض سلام داشته باشد.
زائر با عرض سلام، خود را به آن حضرت نزديک نموده و با تکرار این واژه ادب، روح و روان خود را به لحاظ نزديکي به ايشان، از پستيها، رذائل و آلودگيها پاک مي نمايد و سلام را چنان با ادب و خلوص و اشک و آه بر دل القا مي نمايد تا سلامتي کامل حاصل گردد و موجب جواب سلام آن بزرگوار گردد.
در واقع زائر با عرض سلام بر آن حضرت و يارانش چهرة اجتماعي- سياسي خود را نمايان ساخته و اعلان مي دارد که نه تنها با بت درون خود مبارزه مي کند؛ بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتيان، ظالمان، مستبدان و خائنين به مردم در ستیزه بوده و با شعار سلام، خود را در زمرة ياران آن حضرت قرار مي دهد.3

ویژگیهای امام حسین علیه السلام
1. مقام عبودیت

در فرازی از زیارت اربعین می خوانیم: السَّلاَمُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ؛ سلام بر بندة خالص، و فرزند بندة خالص خدا، سلام بر حسين مظلوم شهيد.
عبودیت از ویژگیهای امام حسین علیه السلام و پیروان آن گرامی است. تا فردی به مقام بندگی خالص خدا نرسد، هرگز نمی تواند به سوی کمال حرکت کند. خداوند در قرآن فرموده: (وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا)؛4 یعنی قسم به آن نفوسى كه از روى حقيقت و صميم قلب در حضور من در مقام اطاعت و بندگى خالصانه صف كشيده، مرا براى خود، مراد و مقصود قرار داده، به غير از من به هيچ چيز ديگرى التفات نمى كنند.
و در جایی دیگر بندگی خالصانه را منشأ علم و رحمت الهی قلمداد کرده، می فرماید: (فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)؛5 [موسی علیه السلام و همراهش] بنده اى از بندگان ما را يافتند كه رحمت و موهبت عظيمى از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم .
این آیه نشان مى دهد كه برترين افتخار هر انسانی آن است كه بندة خالص خدا باشد و اين مقام عبوديت است كه انسان را مشمول رحمت الهى مى سازد و دريچه هاى علوم را به قلبش مى گشايد. در حقیقت جوهرة علم الهى از عبوديت و بندگى خدا سرچشمه مى گيرد.
اساساً رمز دستيابى امام حسین علیه السلام به مقامات والا، عبوديّت و تسليم محض خدا بودن آن حضرت بود. همان چيزى كه در هر زیارتی به آن شهادت مى دهيم و حتی خود حضرت همواره به آن افتخار می کرد، نمونه اش این روایت است:
امام حسين علیه السلام به همراه انس بن مالك به كنار قبر مادربزرگش حضرت خديجه علیها السلام آمدند. امام در كنار قبر آن بانوى اسلام گريه كرد، سپس به انس فرمود: مرا تنها بگذار! انس مى گويد: به كنارى رفتم و از ديد آن حضرت پنهان شدم. آن حضرت به نماز و ذكر و دعا مشغول شد. وقتى كه مناجاتش به طول انجاميد، نزديك آمدم، شنيدم كه اين گونه نجوا مى كرد:
يا رَبِّ! يارَبِّ! اَنْتَ مَوْلاهُ
فَاْرْحَمْ عَبيداً اِلَيْكَ مَلْجاهُ ؛
پروردگارا! پروردگارا! تو مولاى او هستى، به بنده اى كه پناهگاهى به جز تو ندارد، رحم كن.
يا ذَالْمَعالى! عَلَيْكَ مُعْتَمَدى
طُوبى لِمَنْ كُنْت اَنْتَ مَوْلاهُ ؛
اى خدايى كه داراى شكوه و عظمتى! پشتيبانم تويى. خوشا به حال آن کس كه تو مولاى او هستى.
طُوبى لِمَنْ كانَ خادِماً اَرِقاً
يَشْكُو اِلى ذى الْجَلالِ بَكْواهُ ؛
خوشا به حال كسى كه خدمتگزار و شب زنده دار است و گرفتاريش را فقط به خداى بزرگمنش خویش عرضه مى دارد.
وَ ما بِهِ عِلَّةٌ وَ لا سَقَمٌ
اَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلاهُ ؛
هيچ گونه بيمارى و ناراحتى ندارد كه بيشتر از محبت به مولايش باشد.
اِذا اِشْتَكى بَثَّهُ وَ غُصَّتَهُ
اَجابَهُ اللَّهُ ثُمَّ لَبَّاهُ ؛
هرگاه غصه و ناراحتى اش را با خدايش در ميان مى گذارد، خداوند او را پاسخ داده و اجابت مى كند.
اِذا اِبْتَلی بِالظَّلامِ مُبْتَهَلاً
اَكْرَمَهُ اللَّهُ ثُمَّ اَدْناهُ؛6
هرگاه به گرفتارى مبتلا گردد، در تاريكى با التماس و ناله خدايش را مى خواند و خداوند او را گرامى داشته و به خود نزديك مى گرداند.
اگر ما نیز طالب قُرب الهى هستيم و مى خواهيم مؤمن حقيقى و واقعى باشيم و ادّعاى پيروى از مكتب آن حضرت را داريم، بايد در هر حال تسليم فرمان حق باشيم؛ حتّى اگر بر خلاف خواسته و سليقة ما باشد. با نجوای زیارت اربعین تعهد کنیم که از این پس با پیروی از آن گرامی خدا را خالصانه بندگی کنیم.

2. تحمّل غم و اندوه برای اصلاح جامعه
السَّلاَمُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ ؛ سلام بر آن اسير [غم و اندوه و] مصائب سخت [عالم] و كشتة آب چشمان.
امام علیه السلام همواره سنگ صبور جامعه و در معرض آزارهای روحی و جسمی بوده و مشکلات را به جان می خرد و همواره رهبران الهی و پیروان واقعی آنان بیشترین فشار روحی، صدمات روانی، غم و اندوه را تحمل می کنند.
امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل؛7 رنج و ناراحتی انبيا شديدتر از ديگران است. از آن پس، کسانی که پشت سرشان می آیند و سپس هر که شبیه تر باشد. همچنانکه گفته اند:
آن که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
در روایت سلمان نیز نشانه های مؤمن آمده است که: فَعِنْدَهَا يَذُوبُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ فِي جَوْفِهِ كَمَا يَذُوبُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ مِمَّا يَرَى مِنَ الْمُنْكَرِ فَلَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُغَيِّرَه؛8 مؤمن در اثر مشاهدۀ منکرات و بی بند و باریها و نداشتن توان مقابله و تغییر وضع موجود، [چنان در فشار روحی قرار می گیرد که] قلبش آب می شود، هم چنانکه نمک در آب ذوب می شود.
معمر بن خلاد می گويد: در محضر حضرت رضا علیه السلام از آسایش و راحتی در عصر امام قائم علیه السلام سخن به میان آمد، حضرت فرمود: أَنْتُمُ الْيَوْمَ أَرْخَى بَالًا مِنْكُمْ يَوْمَئِذٍ قَالَ: وَ كَيْفَ؟ قَالَ: لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُنَا علیه السلام لَمْ يَكُنْ إِلَّا الْعَلَقُ وَ الْعَرَقُ وَ الْقَوْمُ عَلَى السُّرُوجِ وَ مَا لِبَاسُ الْقَائِمِ علیه السلام إِلَّا الْغَلِيظُ وَ مَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِب؛9 شما امروز راحت تر از هنگام ظهور قائم خواهيد بود. عرض كردند: چگونه؟ حضرت فرمود: زیرا اگر قائم ما خروج کند جز زحمت و مشقت نخواهد بود، و مردم بايد همواره بر زين اسبان سوار شوند [و جهاد كنند]، و لباس قائم علیه السلام درشت و خشن و غذايش خشك خواهد بود.

3. بخشیدن هستی خود برای نجات جامعه

وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلاَلَةِ؛10 خداوندا! او خون پاك قلبش را در راه تو بذل کرد [و جانش را فدا نمود] تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهى نجات دهد.
از مهم ترین محورهای زیارت اربعین، بیان فلسفۀ قیام عاشورا است که در یک جملۀ کوتاه تمام مقصود حضرت اباعبدالله علیه السلام بیان گردیده است. امام صادق علیه السلام در این فراز به صراحت تمام عرضه می دارد که امام حسین علیه السلام تمام هستی خود را فدا کرد تا بندگان خدا را از بند جهالت، تاریکی و گمراهی رها کرده و به سوی نور و کمال هدایت رهنمون کند. این همان هدف نهایی تمام پیامبران علیهم السلام و فرستادگان الهی در طول تاریخ بوده است که در قیام عاشورا به اوج خود رسید.

انقلاب ارزشها
در تاریخ می خوانیم: بعد از بعثت رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله اصول و ارزشهاي جاري در جامعه كه عليه مصالح دنيا و آخرت مردم بود، به ارزشهاي انساني و الهي تبديل شد. خرافه پرستي به حقيقت يابي، و جنگ و خونريزي و ناعدالتي به قسط و عدل و مساوات بدل گرديد و انسانهاي در ظاهر پايين درجه، به افرادي مورد اعتماد و داراي منزلت اجتماعي والایي تبديل شدند. تمام قوانين و ملاكهاي ظاهري و مادي جاي خود را به معيارهاي ارزشمند و متعالي داد. پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله حتي به كارگزاران خويش تأكيد مي نمود كه در تبديل و تغيير روشهاي غلط و رسوم جاهلانه نهايت تلاش خود را به عمل آورند.
هنگامي كه معاذ بن جبل را به سوي يمن مي فرستاد، به او فرمود: اي معاذ! آثار جاهليت و رسوم باطل را بميران و سنتهاي متعالي اسلامي را در ميان مردم ترويج كن! آن گرامي، در آخرين فرازهاي پيام حج خود، به انقلاب ارزشها و حركت به سوي زيبایيها و كمالات تأكيد ورزيد و فرمود: ألا كُلُّ شَيءٍ مِنْ أمْرِ الْجاهِليّةِ تَحْتَ قَدَمي موضوعٌ؛11 بدانيد تمام باورها و رسمهاي ايام جاهليت را زير پاي خود نهاده و باطل اعلام مي كنم.
امام حسین علیه السلام نیز انقلاب تاریخی خود را انقلاب ارزشها معرفی کردند و فرمودند: إِنِّي أَدْعُوكُمْ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى نَبِيِّهِ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيتَتْ فَإِنْ تُجِيبُوا دَعْوَتِي وَ تُطِيعُوا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشاد؛12 من شما را به سوى خدا و رسول دعوت مي نمايم؛ زيرا سنت ارزشمند پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله از بين رفته است. اگر شما دعوت مرا بپذيريد و امر مرا اطاعت كنيد، من شما را به راه هدايت راهنمایى مي كنم.
امام حسین علیه السلام همانند جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله چراغ روشنی بخش در تاریکیهای جهل و نادانی بود و همانند شمعی خود را فدا کرد تا مردم در پرتو نور او به ارزشهای اخلاقی دست یابند. چنانکه قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را چراغ روشنی بخش در تاریکیهای جهل و نادانی معرفی می کند و می فرماید: (یَا أَيهَُّا النَّبىِ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * وَ دَاعِيًا إِلىَ اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا)؛13 اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذاركننده! و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او قرار داديم، و چراغى روشنى بخش!
پیامبر صلی الله علیه و آله نیز امام حسین علیه السلام را چراغ روشنی بخش هدایت معرفی کرده و فرمود: اِنَّ الْحُسَیْنُ مِصْبَاحُ الْهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجَاةِ؛14 همانا حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است.

4. ذلت و خواری دشمنان امام حسین علیه السلام

وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ؛ و گواهى مي دهم كه خداى متعال وعده اى كه به تو داده است، البته به آن وفا می كند و آنان كه تو را خوار [و مضطر] گذاشتند، همه را هلاك كند و قاتلانت را عذاب سخت چشاند.
از دیگر پیامهای زیارت اربعین جاودانگی حماسۀ عاشورا است و این در حقیقت حکایتگر یک پیام غیبی و تحقق وعدة الهی است که حضرت زينب علیها السلام نیز در خطبه ای که در مجلس یزید قرائت کرد، به آن اشاره نمود. آن گرامی در سخنان خویش از آيندة دردناك يزيديان پرده برداشت و فرداي درخشان حماسه آفرينان عاشورا و پيروزي هميشگي مرام حسيني را نويد داد و به یزید این چنین نهيب زد: فَكِد كَيدَكَ واسعَ سَعيَكَ وناصِب جُهدَكَ فَوَاللَّه لا تَمحو ذِكرَنا و لا تُميتُ وَحينَا و لا تُدرِكُ أمرَنا و لا تَدحَضُ عَنكَ عارَها وهَل رَأيَكَ إلاّ فَنَد؟ و أيّامُكَ إلاّ عَدَدٌ ؟و جَمعُكَ إلاّ بَدَدٌ ؟يَومَ يُنادى المُنادى: ألا لَعَنةُ اللَّه عَلَى الظالمينَ؛15 [اى يزيد!] هر نيرنگى كه خواهى بزن، و هر اقدامى كه توانى بكن و هر كوشش كه دارى، دريغ مدار! سوگند به خدا كه نمى توانى نام ما را محو كنى و نمى توانى نور وحى ما را خاموش نمايى. تو نمى توانى عظمت امر ما را درك كنى و ننگ اين ستم را هرگز از خود نتوانى زدود؟! آیا غیر از این است که رأى، [طرح و نقشه هاى] تو سست و مدت حكومت تو اندك و جمعيت تو پراكنده است؟ آن روزى كه منادى فرياد مى زند: آگاه باشيد، لعنت خدا بر گروه ستمكاران باد.
يادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن موقعيت حساس و تاريخي - كه هيچ سخنور ماهري؛ حتي قادر به تعادل در گفتار نيست- چنان با اعتماد به نفس عميقي خبر از آينده داد و پيش بيني دقيقي كرد كه ما بعد از صدها سال نتایج آن را به وضوح مشاهده مي كنيم. آري، امروزه این پیام زیارت اربعین تحقق یافته و پيش بيني حضرت زينب علیها السلام به وقوع پيوسته و در واقع وعدة الهی تحقق یافته، دشمنان امام حسين علیه السلام خوار و رسوا گشته و عظمت نام و ياد و حماسة حسيني علیه السلام تمام عالم را فرا گرفته است.
ای که در کرب و بلا بی کس و یاور گشتی
چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست
از دیگر پیامهای زیارت اربعین: مشمول لطف و کرم الهی، مقام شهادت، پاکی نسل، میراث دار انبیا، منصوب شدن به امامت از سوی خدا، مدافع اسلام و اندیشه های الهی، لیاقت و شایستگی رهبری، نصیحت امت با دلسوزی، و مهرورزی می باشد.
پی نوشت:
1) روضة الواعظين، محمد فتال نيشابورى، نشر رضى، قم، ج 1، ص 195.
2) تهذيب الأحكام، محمد بن حسن طوسى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365ش، ج 6، ص113؛ و كامل الزيارات جعفر بن قولويه قمى، نشر الفقاهه، تهران، ص 228. امام صادق(ع) متن زیارت اربعین را چنین نقل کرده است: السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالَاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.
3) با استفاده از سایت تبیان، بخش دین و اندیشه.
4) صافات / 1.
5) کهف/ 65.
6) مناقب آل ابى طالب، محمد بن شهر آشوب مازندراني، نشر علامه، قم، 1379 ق، ج 3، ص225.
7) كافي، محمد بن يعقوب كلينى، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1388 ق، ج 2، ص 252.
8) مستدرك الوسائل، محدث نورى، مؤسسه آل البيت، قم، 1408 ق، ج 11، ص 372.
9) مسند الإمام الرضا(ع)، شيخ عزيز الله عطاردي خبوشانی، مؤسسة طبع و نشر آستان قدس رضوي، ج 1، ص 219.
10) در بعضی از نسخه ها مثل كامل الزيارات این عبارت این‌گونه آمده است: بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّكِّ وَ الِارْتِيَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى ... . كامل الزيارات، ابن قولویه، ص 228.
11) سيره ابن هشام، ابو محمد عبد الملك بن هشام حميري، دار القلم، بيروت، ج 4، ص250.
12) بحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسۀ الوفاء، بيروت، 1403ق، ج 44، ص 340.
13) احزاب/ 45 و 46.
14) مدینة المعاجز، سيد هاشم بحرانى، مؤسسۀ المعارف الاسلامية، قم، 1414ق، ج 4، ص 51.
15)بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 133؛ و مقتل خوارزمی، موفق بن احمد خوارزم، نشر مفید، قم، ج 4، ص 646.



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : سه شنبه 18 آذر 1393
ذکرخدا حافظ انسان در برابر شیطان

 همان‌طور که از آیات کریمه و روایات ظاهر می‌شود، اهمّیت ذکر و تداوم بر ذکر الهی از اهمّیت منحصر به فردی، برخوردار است. به تعبیر دیگر، شیاطین در مواقع غفلت، انسان را صید می‌کنند. کما اینکه در روایت آمده که حتّی حیوانات هم وقتی از ذکر خدا غافل می‌شوند، دچار بلا یا صید صیّادان قرار می‌گیرند.

 

همان‌طور که از آیات کریمه و روایات ظاهر می‌شود، اهمّیت ذکر و تداوم بر ذکر الهی از اهمّیت منحصر به فردی، برخوردار است. به تعبیر دیگر، شیاطین در مواقع غفلت، انسان را صید می‌کنند. کما اینکه در روایت آمده که حتّی حیوانات هم وقتی از ذکر خدا غافل می‌شوند، دچار بلا یا صید صیّادان قرار می‌گیرند. ذکر دو نوع است: 
1. ذکری که به عنوان بهترین وسیله کمالات انسانی و قرب به حق تعالی است که خود، نیازمند مباحثی وسیع و پر حجم می‌باشد و مجال بحث درباره آن در این مقاله نیست؛
2. ذکری که در مقابل غفلت بوده و به عنوان مبارزه با شیطان مطرح است و ما به قدر وسع و توان به آن می‌پردازیم.
از آنجایی که قلب، پر ارزش‌ترین عضو وجودی انسان است و رسیدن به همه کمالات و مقامات انسان کامل در سایه تربیت و تزکیّه قلب است، شیاطین، هجوم و تخریبشان، در نهایت، در قلب انسان است. بنابراین به بیان نکته‌هایی در این مورد می‌پردازیم. قلب حرم الهی و بیت الله
و عرش الرّحمان است و حالاتی دارد که شناخت این حالات لازم است. در روایتی امام صادق(ع)می‌فرماید:
«حالات و حرکات قلب بر چهار نوع است. رفع و فتح وخفض (کسره) و وقف (سکون). پس رفع قلب در ذکر خدای تعالی است و فتح قلب در راضی بودن از خداوند و خفض قلب در مشغول شدن به غیر خدا است و وقف و سکون قلب در غفلت از خداست. آیا نمی‌بینی که وقتی انسان، با اخلاص، یاد عظمت خدا می‌کند. تمامی حجاب‌ها و پرده‌های قلب او برداشته می‌شود.»
قلب سلیم، زمانی حاصل می‌شود که قلب مُنیب شود؛ یعنی از حالات خفض و سکون، بیرون آمده ـ غفلت را کنار بگذارد و در آن انوار الهی، متجلّی شود و حالت برگشت و انابه به سوی حق تعالی و اولیای گرامی‌اش پیدا کند؛ امّا قلب سلیم که به عبارتی، سرمایه کمال انسانی و انسان کامل است، در قرآن به عنوان سرمایه تشیّع و زیربنای شیعه‌گری آمده است.

«در آخرت هم سرمایه فلاح و رستگاری است و متاع بازار آخرت، همین قلب سلیم است که خداوند مشتری آن است، در آنجا که می‌فرماید: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللهُ بِقَلْبٍ سَلِیم‏» قلب سلیم، قلب سالم از کفر و شرک و نفاق است و در قبول توحید و نبوّت و ولایت سلم و مطیع است و در مقام اخلاق، قلب سلیم، قلب سالم از رذائل اخلاقی، مثل حسد، کبر، کینه، حرص و طمع، بخل و ... می‌باشد؛ و در مقام عمل، قلب سلیم، قلبی است که انگیزه عمل را از آفات حفظ کند؛ مثل خلوص در عمل که از نیّت خالص سرچشمه می‌گیرد تا آفت ریاء و عجب و امثال آن را بزداید.
سلم در اعتقاد، با تفکّر و تعقّل و در اخلاق با مراقبت و تزکیّه حاصل می‌شود. از سلم در عقل و روح ونفس، تقوا حاصل می‌شود.  
آیات قرآنی، دلالت بر این دارد که راز فلاحت و رستگاری، ذکر خداست آنجا که فرموده: «یٰا أَيُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَـ[ً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثیراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏؛ ای کسانی که ایمان آورید، خدای تعالی را به یاد داشته باشید و ذکر او بسیار کنید تا رستگار شوید.»
از طرف دیگر در مذمّت غفلت و غافلان فرموده:
«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ؛1
کسانی که چشم دارند و نمی‌بینند و گوش دارند و نمی‌شنوند و دل دارند و تفکّر ندارند، ایشان همچون حیوانات هستند؛ بلکه پست‌تر و گمراه‌تر، ایشان همان غافلانند.»
عوالم از امام عسکری(ع) نقل می‌کنند که:
«پیامبر(ص) فرمود: «ما پناه می‌بریم به خدا از شیطان رانده شده. پس به درستی که هر کس به خدا پناهنده شود از دست شیطان، خداوند او را پناه می‌دهد و از شرّ شیطان حفظش کند.»

دور ساختن شیطان به وسیله اذکار
الف) ذکرهایی که شیطان را دور می‌کند
دو صنف شیطان هست، شیطان جنّ که با ذکر لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم دور می‌شود و شیطان انسی که با صلوات دور می‌شود.1 
امیرمؤمنان(ع) فرمودند:
«ای کمیل زمانی که شیطان در سینه تو وسوسه (القاء افکار و نیّات بد) می‌کند، بگو: پناه می‌برم به خدای قوی و نیرومند از خطرات شیطان گمراه‌کننده و پناه می‌برم، به حضرت محمّد مرضی، از شرّ آنچه که مقدّر شده است و پناه می‌برم به خدای مردم از شرّ جنّ و انس اجمعین و صلوات و درود خداوند بر محمّد و آل او باد. که در این صورت از زحمات و خطرات ابلیس و شیاطینش در امان می‌شوی؛ اگرچه همگی مثل ابلیس هستند.»
ابوجعفر(ع) فرمودند:
«به درستی که چون شیطان می‌شنود که بنده‌ای می‌گوید: ای محمّد و ای علی تا از ایشان کمک بجوید، آب و ذوب می‌شود، همچون مس گداخته و آن زمان که می‌شنود که شخصی، نام دشمنی از دشمنان ما را می‌برد و از آنها کمک می‌جوید، به هیجان و شور می‌آید و مغرور و خوشحال می‌شود.»2

ب) ذکر به اعتبار زمان حضور شیطان
جابر از ابی جعفر(ع) روایت می‌کند که:
«شیطان لشکریان خود را در دو شیفت شب و روز، پراکنده می‌کند تا مردم را به غفلت و گناه وادار کنند؛ بنابراین در این دو وقت، به خدای عزّوجلّ پناه ببرید، از شرّ ابلیس و جنودش و فرزندان خود در این دو ساعت به خدا پناه برید؛ زیرا وقت غفلت است.»
ج) ذکر به اعتبار مکافن حضور شیطان
بازار، بیت الخلاء، خلوت اجنبی 
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
«مردی اعرابی از بنی عامر خدمت پیامبر(ص) آمد و سؤال کرد از بدترین مکان‌های زمین و بهترین آنها. فرمود: بدترین مکان‌های زمین، بازارها هستند که میدان و محلّ جولان ابلیس است که با پرچم خود هر صبح به آنجا می‌آید و تخت فرماندهی خود را (که اغواء و اضلال خلائق است) در بازار قرار می‌دهد و لشکریان و اولاد خود را در بین مردم پخش می‌کند تا اینکه عدّه‌ای را به کم‌فروشی در کالا یا در تخلّف در وزن آنها در ترازو یا دزدی و دروغ در بیان جنس مورد بیع یا پخش اکاذیب دیگر وادار کنند و سبب فساد و تباهی در اقتصاد شوند. این شیاطین اوّل کسانی هستند که به بازار می‌آیند و آخرین هستند که بیرون می‌روند.»
و سپس فرمود که:
«بهترین اماکن روی زمین مساجد هستند که پیش خدا از همه جا محبوب‌ترند.»
از بعضی احادیث، فهمیده می‌شود که در بیت الخلاء، شیاطین آزار و تصرّفاتی در عقل و حافظه انسان وارد می‌سازد، بنابراین با دستوراتی ما را از گزند و آفات آنها، هشدار داده و گوشزد نموده‌اند. با ذکر اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم به این محل وارد شویم یا اورادی مانند آن، که در کتب مربوط به احکام تخلیه آمده است. نکته دیگر پوشاندن سر می‌باشد که، سبب حفظ از نفوذ شیاطین در مغز و عقل انسان می‌شود. احکام دیگری مثل صحبت نکردن، نخوردن و ننوشیدن غذا و آب در آن محل و نکات دیگری که در جای خود، به آن اشاره شده است.
امّا مکان خلوت با اجنبی هم، از مواردی است که شیاطین فعّالیت کرده و سبب ارتکاب معاصی می‌شوند. مثل حدیثی که ابلیس به حضرت نوح(ع) گفت که بپرهیز در جایی که تو با زن اجنبی خلوت کنی که من سومی شما خواهم بود تا شما را به حرام به هم نزدیک نمایم. برای اهل مراقبت این نکته لازم به تذکّر است که در جایی که احتمال وسوسه شیطان و افتادن به گناه می‌باشد، وارد نشویم و با این احتیاط، راه تسلّط شیطان و نفس را بر خود ببندیم؛ وگرنه ممکن است که مبتلا شویم به امتحان سختی که همچون یوسف صدّیق(ع) یا ابن سیرین‌ها توانستند جان سالم از آن به در ببرند و افراد زیادی در چنان امتحانی، مردود و مغلوب گشتند.


1. سوره اعراف (7)، آیه 179.
1. قطره ص 57 از مجموعه شهیدان.
2. انوار النعمانیه ص189.
3. سفرجل به معنای بِهْ هم آمده است.
4. بحار الانوار ج63.
5. تحف العقول ص308.

 



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بزرگترین دشمن صاحب الامر(عج)

 ابلیس(علیه اللعنه) که امروز مورد ستایش و گاهی پرستش برخی از مردم است، بزرگ ترین دشمن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است. علّت آن را در انتهای این مطلب متوجّه می شوید؛ همچنین می فهمید که بزرگترین نبرد حضرت مهدی(عج) در آخرالزّمان، با ابلیس و لشکریانش است؛ چرا که تا این ملعون از بین نرود، زمینه هدایت مردم، فراهم نمی شود.

 



آفرینش ابلیس

ابلیس، آفریده شده از آتش و از مخلوقات جنّی خداوند است. نام او در ابتدا «عزازیل» به معنای عزیز خداوند بود؛ ولی بعد از آنکه از سجده بر حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) سر باز زد و توبه نکرد، او را «ابلیس» به معنای مأیوس شده از رحمت خداوند خواندند. (1)

در قرآن کریم درباره ی «جنّ» بودن ابلیس می خوانیم: «و یاد کن هنگامی که به فرشتگان گفتیم، آدم را سجده کنید. پس همه، جز ابلیس سجده کردند که از گروه جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید.» (2)

عبادت ابلیس
ابلیس به سبب زیادی عباداتش، به مقام تقرّب خداوند ارتقا یافته بود. امیرمؤمنان، حضرت علی (ع)در این باره فرموده اند: «از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش های مداوم او با تکبّر از بین رفت. او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست از سال های دنیا یا آخرت است؛ امّا با لحظه ای تکبّر، همه را نابود کرد.» (3)

امتحان ابلیس از طریق حضرت آدم(ع)
حضرت علی (ع) درباره ی سرباز زدن ابلیس از فرمان خداوند در سجده بر حضرت آدم(ع) چنین فرموده اند: «شیطان بر آدم، به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکبّر به اصل خود که از آتش است، دچار تعصّب و غرور شد. پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصب ها و سرسلسه ی متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و بر لباس برتری جویی و خودبزرگ بینی با خداوند در افتاد. لباس بزرگی را بر تن پوشید و پوش تواضع و فروتنی را از تن به در آورد.»(4)

نتیجه این غرور و خود بزرگ بینی، رانده شدن از درگاه خداوند بود. خداوند فرمود: «از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آی!  تو حق نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی!  بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی! »(5) ابلیس از این زمان کینه ی انسان را به دل گرفت و به حضرت باری تعالی عرض کرد: «پروردگارا! مرا تا قیامت مهلت ده! [خداوند] فرمود: تو از مهلت داده شدگانی؛ ولی تا روز و زمان معین!»(6)

معرفی ابلیس از زبان خودش
امام هادی(ع)، روزی ابلیس را دید و به او فرمود: «تو چه کسی هستی؟» آن ملعون پاسخ داد:
«من قابیل و کشنده ی فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم (برای تباهی آنها و هلاکت اهل کشتی) و من کشنده ی شتر صالح پیامبرم.

من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشه ی قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریّا با ارّه شدم. من روان کننده ی لشکر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمایی نمودم، من سازنده ی گوساله ی سامرّی بودم.

من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم(ص) جمع کردم. من حسادت را در دل امّت در روز سقیفه انداختم (تا غصب خلافت حضرت علی(ع) بشود) من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی(ع) بستم. من در لشکر معاویه در جنگ صفّین، کارساز بودم.

من در روز عاشورا، در کربلا لشکر یزید را تشویق می ‌کردم در ریختن خون حسین بن علی(ع) و اصحابش.
من امام اهل نفاق هستم. من نابود کننده ی اقوام اوّلین بودم و گمراه کننده ی اقوام آخرین هستم.
من از آتش، نه از خاک خلق شده ‌ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم.» (7)

تلاش های شیطان پس از ظهور حضرت مهدی (ع)

فعالیت های شیطان در آخرالزمان در این بخش نمی گنجد. رواج این همه گناه و شرک و آلودگی، خود گواه همین مدّعاست که شیطان، در فریب فرزندان آدم (ع)، تمام کوشش خود را به کار بسته است و دست به دست نفس امّاره، بسیاری از انسان ها را به از خوی انسانی شان جدا کرده است. در بخش های دیگر همین ویژه نامه می توانید بیشتر با فعّالیتهای این ملعون آشنا شوید.

پس از ظهور حضرت مهدی (ع)، تلاش های شیطان برای وفای به عهدی که با خداوند برای گمراه کردن آدمیان بسته همچنان ادامه دارد. در آستانه ظهور، شیطان کاری انجام می دهد که در سرنوشت مردم بسیار تأثیر گذار است: صبح گاه روز بیست و سوم ماه رمضان، پیش از ظهور، جبرئیل امین (ع) با ندای اعجازگونه ای حجت را بر مردم تمام می کند و نوید ظهور حضرت مهدی (ع) را به همه ی آنها می دهد. عصر گاهان، ابلیس برای مقابله با این ندا به میدان می آید. این ماجرا از زبان امام باقر (ع) چنین نقل شده است:
«...و صدا، صدای جبرئیل روح الامین است و صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود. درباره ی آن شک نکنید. گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز، صدای ابلیس ملعون [شنیده می شود] که ندا می دهد: آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند.» (8)

پایان زندگی شیطان
به بیان روایات، پایان یافتن زندگی شیطان در دستان حضرت صاحب الامر(ع) است. حضرت مهدی (ع) در پی گسترش عدل و داد در زمین هستند و برای رسیدن به این هدف پاک و مقدّس، کارهای مختلفی انجام می دهند که از جمله آنها جنگیدن با موانع تحقّق عدالت جهانی است.
از مهم ترین این جنگ ها می توان به موارد زیر اشاره کرد: جنگ با سفیانی، سپس با یهودیان، سرکوب دجّال و نابود کردن یأجوج و مأجوج و در آخر، جنگ با ابلیس آغاز می شود که نتیجه ی آن هلاکت شیطان است. (9)

اسحاق بن یعقوب می گوید: «از امام صادق (ع)پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان فرمود منتظر وقت معلوم باش، این وقت معلوم کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: روز قیام قائم ماست. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند و آماده ی قیام در مسجد کوفه است، در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: ای وای، از خطر امروز! قائم پیشانی شیطان را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد.» (10)


پی نوشت :
1.       مسعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیة، مترجم: محمد جواد نجفی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362، ص 7؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5. همچنین در سایت ویکی فقه بیان شده است.
2.       سوره ی کهف (18)، آیه ی 50.
3.       نهج البلاغه ترجمه ی محمد دشتی، خ 192.
4.        همان.
5.       سوره ی اعراف ، آیه ی 13.
6.       سوره ی ص (38)، آیات 79-81.
7.       کتاب طوالع الانوار، ص166؛ نقل از سایت موعود
8.       نعمانی، غیبت، ص17، بحارالانوار، ج2، ص231.
9.       برای دست یابی به اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله ی از ظهور تا قیامت، ماهنامه ی موعود، شماره ی 97 را پیشنهاد می کنیم.
10.   بحارالانوار، ج 2، ص 231.



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393